11 مرداد
یازده مرداد تولد دخترم پرستو هست . این روز به یادماندنی را به دختر عزیزم تبریک میگویم .
دختر گیتاریست
از تهران تا قاهره
راه زیادی ست !
به مسافت دو چشم سیاهی که
از ظلمت شب وام گرفتم
به بهای تاریکی حیاتم
به مسافت دستانی که
نوازش نوک انگشتانم لانه ای شدند
برای آرامش او
در قفس قامتم .
به مسافت بوته زارهایی که
از سرشاخه های خارهایشان
ملودی چید در بیشه ی خشدار زمان
برای اینکه در مسافت گریه ها
شادی و آرزوهای طلایی برق بزند
درست است !
از آن نسل تا این نسل
از تبریز تا قاهره
مسافت از آتش و خون است
پرستوها به کجا میروند؟
...........
بیست سال تمام !
باور نمی کنم
هنوز پنجه ی خشم
روی بازویم به کبودی میزند
که در آغوش خالی ام
بارانی از شیر سیاه ریخت
بدون خنده های تو
قطره قطره .
امروز انگار باران خواهدبارید
سینه ی آسمان برآمده گشته
از تهاجم ابرهای سفید
آسمان ناپیداست
در کنار من
پرواز کن !
دخترم !
چگونه خواهی نواخت
دردهای بی تابم را
برای فردایی کور ؟
کار تو
دشوارتر از صبوری منست !